آن هنگام که مادرت پیرتر میشود؛
و چشمهای گرانبها و با ایمان او،
زندگی را آنگونه که [زمانی میدید ] نمیبینند؛
زمانیکه پاهایش فرسوده میگردند،
و برای گام برداشتن نمیتوانند او را یاری دهند؛

در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر،
با خوشی و سرمستی از او نگاهبانی کن،
زمانی که اندوهگین است،
بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی،

اگر از تو چیزی میپرسد،
او را پاسخگو باش،
و اگر دوباره پرسید،
باز هم پاسخگو باش،
و اگر دگربار پرسید، دگربار پاسخش گو،
نه از روی ناشکیبایی، بلکه با آرامشی مهربانانه،

واگر تو را به درستی درنمی یابد،
شادمانه همه چیز را برای او بازگو،
ساعتی فرا میرسد، ساعتی تلخ،
که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمیکند .


خواهر آدولف هیتلر، در 5 جولای 1946، در مورد رفتار هیتلر با مادرش چنین میگوید :
در آن دوران مادرم بسیار بیمار بود، بسیار اندوهگین بودیم. با یاری من، برادرم آدولف با مهربانی و دلسوزی تمام ، در این دوران زندگی مادرم، از او پرستاری میکرد و در این کار خستگی ناپذیر بود. او میخواست تمامی آرزوهایی را که احتمالاً مادرم داشت، بر آورده سازد و تمامی اینها را برای نمایاندن عشق سرشار خود به او میکرد .
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/12/07 - 15:18 در حسینیه
پیوست عکس:
21933129499531532743.jpg
21933129499531532743.jpg · 278x320px, 120KB